وبلاگ من 2 ساله شد!
و چقدر تو این دو سال اتفاق های مختلف برام افتاد!
روزی که می خواستم اولین پست رو بزنم اصلا فکر نمی کردم که روزهای اینچنینی در انتظارم باشه.
هم خاطرات تلخ داشتم هم خاطرات خوش.
تو این دو سال با آدمهای زیادی آشنا شدم. بی مهری ها و مهرهای زیادی دیدم
اما خیلی تغییر کردم...
بگذریم از خاطرات، چون سکوت کنم بهتره!
به یاد اولین روز، اولین پست از وبلاگم رو تکرار می کنم تا یادآوری روزهای اولین باشه و دوستای گلی که از اول همراه من نبودن این پست رو بخونن و بدونن من چه طور شروع کردم.
اما خودم نمی دونم چطور می تونم این وبلاگ رو پایان بدم...
دست نوشته های من
- سعی دارم، دلواپسیهایم را در پشت نمِ چشمانم پنهان کنم. اما اشک گستاخانه رازم را بر گونه ریخت و فاش کرد!
- دفتر خاطراتم را ورق میزنم. از همه ی آنچه بر من گذشته، تنها داغِ نبودنِ تو، قلبم را میسوزاند!
- آنچنان غرقِ خیالِ با تو بودن بودم، که یادم رفت جوانیم رو به اتمام است!
- وقتی نیستی، به نیستی میرسم و آنگاه که هستی، هستی مییابم. خود را و مهربانیت را از من دریغ مکن. من مجنونتر از آنم که میپنداری!
- آرزویم این است: روزی همه ی دلتنگیهایم را بسرایم و دلتنگیهایم را پایانی باشد!
- رفتنت کابوس تلخ خاطرههایم است. از ماندنت بگو تا شیرینی زندگی را در دهانم مزه مزه کنم!
- هیچکس نمیداند در دل من گلهای غم میروید. هیچکس نمیداند لبخند من بهانهای است تا اشکهایم جاری نشود!
- برای کسی که روحش مُرده، دم و بازدم نشانه ی حیات نیست. برای بودن، بهانهای لازم است و من بهانهای ندارم!